لبخند
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
تلخون(وبلاگ خودم)
رمان گروگان گیری(رمان خودم)
صدای عشق(وبلاگ خودم)
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لبخند و آدرس m-sh1377.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 26077
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
m-sh

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 18:37 :: نويسنده : m-sh

 



عشق از دید حاج اقا:استغفرالله باز از این حرفای بی ناموسی زدین؟

 

(جمله ی عاشقانه:خداوند همه رو به راه راست هدایت کند انشاااله)


عشق از دید یک ریاضیدان:عشق یعنی دوست داشتن بی شمار بدون فرمول!

(جمله ی عاشقانه:اه عزیزم!به اندازه ی سطح زیر منحنی دوستت دارم!)


عشق از دید رحیم گوشت کوب.بقال سر کوچه:والا زمان ما عشق

مشق نبود!ننمون رفت این فاطی اتوماتیک رو واس ما گرفت!

(جمله ی عاشقانه:هوی فاطی!شام چی داریم؟)


عشق از دید دوست دختر:عزیزم تو که عاشقمی پس چرا هزینه ی

 عمل دماغمو نمیدی؟واسه ناهار بریم سورنتو؟نادیا و دوستشن میان!

دوست نادیا واسش یه ماتیز گرفته تو حاضر نیستی واسه من که

اینهمه دوست دارم یه ماکسیما بخری؟!

(جمله ی عاشقانه:عزیزم گوشی سونی میخوام راستی دوستم دارم!)


عشق از دید غلام شوفر:رادیاتور عشق من از برایت جوش امده باور نداری بر امپرم بنگر!

(جمله ی عاشقانه:بابا نوکریم.بووغ...بیببب.بیببب...!)


عشق از دید دخترای ترشیده:شاید این هفته بیاید...شاید...

(جمله ی عاشقانه:یا شابدالعظیم ۱۰۰۰تومن نذرت که بیاد خواستگاریم)


 

 
یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : m-sh

اس ام اس خنده دار در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : m-sh

دفترچه مشق <a href="http://tehrankids.com/index.php?do=cat&category=women" title="بخش زنان">دختر</a>ک فقیر

 

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...  اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت... 

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... 

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم... 

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا... 

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...

 
یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 18:25 :: نويسنده : m-sh

رفتم داروخونه یه قرص ضد حساسیت گرفتم،

تو عوارض جانبیش نوشته: سردرد،سرگیجه،نفخ،اختلال در خواب،دوبینی،

اختلال در تشخیص،نارسایی کبد،نارسایی کلیه،نارسایی قلب، سکته قلبی،

سکته مغزی،مرگ ناگهانی!

فکر کنم اگه سیانور می گرفتم،

عوارضش کمتر بود!!!